سرنوشت قاتل حضرت عباس علیهالسلام
حَکیم بن طُفَیل طایی از سپاهیان عمر سعد در واقعه کربلا بود که مقاتل مختلف او را از قاتلین حضرت عباس علیهالسلام میدانند. کسی که آخرین ضربه را بر ایشان وارد کرد.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، در مقاتل نام حکیم بن طفیل طائی از سران و اشراف کوفه و از منافقان و حامیان سرسخت حکومت یزید بود که در کربلا در جریان قتل و غارت آل الله و جنایات دیگر دست داشت.
حکیم بن طفیل کسی است که به سوی امام حسین علیه السلام تیراندازی کرده بود. همچنین او قاتل ابوالفضل العباس علیه السلام بود و لباس و اسلحه ایشان را به غارت برد.
هنگامی که از او سوال کردند: چرا به سوی فرزند فاطمه سلام الله علیها تیر انداختی؟ با گستاخی گفت: تیر بر بدن او اصابت نکرد بلکه فقط به لباس حسین علیه السلام خورد و آسیبی به او نرساند.
حکیم از جمله کسانی بود که دست انتقام حق، که از آستین مختار بن ابو عبیده ثقفی بیرون آمده بود، به زودی گریبان وی را گرفت و با وضعی فجیع او را به درک فرستاد.
عبدالله بن کامل، معاون مختار، با افرادش به سوی خانه حکیم بن طفیل رفت و او را بازداشت کرد و به طرف دارالاماره بُرد.
بستگان حکیم، سریع نزد «عدی» فرزند حاتم طایی رفتند، عدی از سران شیعه عراق و از جمله مریدان و حامیان سرسخت امیرمومنان بود و در جنگ صفین خود و بستگان و فرزندانش در کنار علی علیه السلام با معاویه و لشگر شام جنگیده و سه فرزند وی به نامهای «طرفه» و «طریف» و «طارف» نیز در آن جنگ به شهادت رسیده بو دند.
مختار برای عدی احترام فوقالعادهای قائل بود و توصیههای او را میپذیرفت. بستگان حکیم بن طفیل که از طایفه عدی بودند از او خواستند پیش مختار برود و از او برای حکیم بن طفیل طلب عفو کند، آنان به عدی وانمود کردند که وی جرمی مرتکب نشده و در باب وی گزارشات دروغ به مختار دادهاند. عدی گفت: از من کاری ساخته نیست. ولی در عین حال نزد مختار میروم.
شیعیان و ماموران ابن کامل که دیدند عدی به سرعت به طرف دارالاماهر میرود و قصد او توصیه برای نجات حکیم است، ناراحت بودند که مبادا مختار شفاعت عدی را قبول کند و او را رها سازد.
شیعیان و یاران ابن کامل به او گفتند:
میترسم امیر و ساطت عدی بن حاتم را درباره این خبیث که گناه او مشخص و معلوم است بپذیرد بگذار خودمان کارش را یکسره کنیم.
ابن کامل خود نیز نگران این مطلب بود لذا در جواب افرادش به آنان گفت: او تحویل شما و در اختیار شماست.
شیعیان و یاران ابن کامل خوشحال شدند و فهمیدند که «ابن کامل» نیز قلبا مایل نیست حکیم بن طفیل جان سالم به در ببرد. از این روی حکیم را دست بسته به محل «عنزیان» بردند و در کنار دیواری نگاه داشتند و به او گفتند تو لباس ابوالفضل العباس علیه السلام را پس از شهادت ربودی و بدن او را برهنه کردی؛ حال ما نیز لباس تو را از تنت بیرون میآوریم تا قبل از کشته شدن مزه انتقام را بچشی!
ماموران ابن کامل او را لخت کرده و دست بسته در کنار دیوار نگاه داشتند و انگاه به او گفتند تو در روز عاشورا حسین علیه السلام را هدف تیر قرار دادی و مدعی هستی که تیر به بدن او اصابت نکرد و فقط به لباسش خورد! اکنون آماده دریافت جزای خود باش و همه تیرها را متوجه حکیم ساختند.
فرمان تیر صادر شد و مأموران تیرها را رها کردند و آنقدر تیر بر او زدند تا جسد بیجانش نقش بر زمین شد.
عدی بن حاتم بیخبر از ماجرا، به نزد مختار رفت تا برای حکیم ین طفیل توصیهای کند. مختار عدی را با احترام پذیرفت و در کنار خود جای داد و به عدی گفت: چه فرمایشی دارید؟ عدی گفت: راجع به حکیم بن طفیل تقاضای عفو دارم.
مختار با کمال تعجب رو به عدی کرد و گفت: از شما بعید بود برای یک قاتل خبیث وساطت کنی او از قتلان حسین علیه السلام است.
عدی گفت: امیر به شما گزارش دروغ دادهاند او نقش چندانی در قتل حسین علیه السلام و وقایع کربلا نداشته است.
مختار که سخت به عدی احترام می گذاشت با ناراحتی گفت: بسیار خوب! او را به تو میبخشم.
درست در این هنگام «ابن کامل» وارد شد مختار رو به ابن کامل کرد و گفت: آن مرد را چه کردی؟
ابن کامل گفت: ماموران و شیعیان او را کشتند.
مختار که قلبا از کشته شدن حکیم خوشحال شده بود با لحنی آرام به ابن کامل گفت: چرا عجله کردید و او را پیش من نیاوردید؟
ابن کامل گفت: شیعیان حرف مرا گوش نمیدادند من زورم به آنها نرسید و بیاجازه من او را تیرباران کردند.